سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم وبلاگ

بررسی نقاشی ایرانی -6

 

نقاشی دوره صفوی : پس از حمله مغول به ایران آنهایی که توانستند هجرت کردند و جماعتی هم با آنان بودند و عده ای هم برای نجات خود وارد جرگه تصوف شدند و شاهان مغول و ترکان نسبت به صفویه ارادت داشتند در نتیجه شیوخ صفویه مورد توجه قرار گرفتند و در سال 920 شاه اسماعیل قدرت را به دست آورد و پس از جنگ با عثمانی ها ایران را به اوج رساند و تشیع هم مذهب رسمی شد و عثمانیان چون مخالف بودند در جنگی با شاه طهماسب تبریز را فتح کردند و شاه مجبور شد پایتخت را به قزوین منتقل کنددر زمان صفوی بخشی از سنته ای هنری مغول نادیده گرفته شد و تبریز ابتدا مقر جدید صفویان بود که بعدها قزوین ودر اواخر اصفهان جایگزین شد از مشخصات این دوه رابطه نزدیک است که از یک طرف با چین و طرف دیگر با اروپا و دربارهای سلطنتی بوجود آمد در زمینه معماری بنای مقابر مهم بود و امامزاده ساخته شد عصر صفویه در هنر کتاب آرایی چیزی را به مرحله اجرا در آورد که قبلا در دوره تیموری و مکتب هرات بود تبریز به عنوان پایتخت جدید برای تهیه قر آنهای مجلل به صورت مرکزی با شهرت جهانی در آمد تقسیم تصویر گونه صفحات که عنوان داشتند به بخش هایی با تقسیم بندی ستاره ایی با نقوش مدور و قابهای منقوش از ابتکارات آنان است جلد سازی اهمیت یافت و جلدهایی زرکوب با قالب برجسته ساخته شد .

بهزاد در زمان شاه اسماعیل در سال 942 ریاست کتابخانه سلطنتی را به دست آورد او توسط شاه طهماسب از هرات به تبریز منتقل شد در نگارگری این دوره خصوصا گاره هایی که مستقل در مرقعات بود و مخصوص تذهیب نبودند با مینیاتورهای مغول و تیمور تفاوت آشکار دارند و شیوه ان به مراتب نرم تر و اشخاص ان رفتار و حالات مصنوع ندارد آدم ها روی اسبهای چوبی میخکوب نیست بلکه در اطراف آنها کاملا طبیعی و نزدیکی به واقعیت است این گرایش به نرمی آنقدر شدت یافت که نقاشان در پیچ و خم دادن حرکت جوانانی که در جام های طلایی شراب مینوشند در زن یا مرد بودن آنان اغراق میکردند هنر صفوی از هنر تیموری ظریف تر و تغزلی است نقاشان دوره شاه عباس و شاه اسماعیل در ترسیم مناظر عاشقانه که هنر مند تیموری در ساخت ان ناتوان بود مهارت خاص داشت اما نقاشان صفوی در تصویر سازی مناظر جنگی نسبت به تیموریان ضعیف بودند هنر صفوی در ترسیم تک چهره موفق بود و برخی از چهره زنان که صورتی نیم پوشیده و جامه های بلند مخمل بر تن داشتند و چهره شاهزادگان و سپاهیان ازبک در خدمت شاهان صفوی و علمای آن در حالت عبادت با مهارت ترسیم میشد قبل از شاه اسماعیل مرکز هنری بیشتر در هرات و اصفهان بود ولی در زمان شاه اسماعیل تبریز مجددا مرکز هنری شد در زمان صفوی بیشتر موضوع که ترسیم میشد طبیعت زندگی و حیات درباری و رفتار طبقه اشرافی و کاخ ها و باغ هاست با قامت رسا و قدرعنا و پوشش های فاخر .

 

سبک اول صفویه : اساس این سبک به روش بهزاد و شاگردانش است که بزرگترین حامی ان شاه طهماسب اول است او پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کرد و شاگردان بهزاد از هرات به تبریز امدند و مکتب اول صفوی پایه گذاری شد .

تصاویر این مکتب مانند سبک بخارا بیشتر مشخصه پوشاک سر است که مشخصه ان نوع دستار است این پوشش کلاه باریک و کشیده ایی است که انتهای ان چوبی قرار دارد کلاه قرمز که سبب وجه تسمیه قزلباش بود این نقش بعد از وفات شاه طهماسب کمتر دیده میشود در این زمان رنگها عالی تر نقش ها با کمال موضوعات مقبول تر صحنه های زندگی و درباری بکار میرود که پیکرهای فراوان با پوشاک فاخر دیده میشود و غرفه های مجلل فاخر و طاق دار و باغهای شاهانه بکار میرود پسران و دختران زیبا و خوش اندام اند و صحنه های شکار و حرکت و تصاویر رزم دیده میشود و پیکر مرکزی مانند تصویر شاه است تمایل هنر مندان هرات به پرهیز از رنگهای گرم بود و از کاغذهای زر افشان و ابر و باد و تشعیر استفاده میکردند و جلد سازی به شیوه لاکی رایج شد در این زمان بودکه گروهی از نقاشان به هند رفتند و سبک هندو ایرانی را ایجاد کردند و گروهی هم به ترکیه رفتند و در رواج هنر صفویه در عثمانی سهم داشتند .

علایم مکتب اول صفویه : پوشاک سر بسیار مشخص بود و فرم ان بصورت کلاه باریک و کشیده ایی است که در انتهای آن چوب به رنگ قرمز قرار گرفته است وجود و یا عدم وجود این نوع کلاه دلیل بر قراری در این دوره را ثابت نمیکند استفاده از رنگ با کیفیت بالاست ترکیب بندی ها به ایستایی گرایش دارند پسران و دختران زیبا و خوش اندام اند توجه به صحنه های حرکت در شکار و تصاویر رزم دیده میشود پیکره مرکزی شخصیت مهم مانند شاه دارد استفاده از الوان جدید دیده میشود از کاغذ های زرافشان استفاده میشود از کاغذ ابر و باد بهره میگیرند در تشعیر در حواشی کتابها استفاده میکنند تصاویر مجزا از مضامین کتابها است .

 

سبک قزوین : در زمان شاه اسماعیل هنر مندان از هرات به تبریز آمدند و به همان شیوه منطقه کار کردند تا اینکه پایتخت از تبریز به قزوین منتقل شد و هنر مندان به دلیل امنیت مکانی مکتب قزوین را ایجاد کردند که شیوه کار همان شیوه تبریز و مربوط به دوره صفویه بود علایم این مکتب شبیه علایم اویل مکتب صفوی است که در آن اندام های بلند قامت و تا حدی ایرانی در آن کار میشد چشمان آدم ها کاملا ایرانی و ابروان پیوسته است ترکیبات رنگی بسیار زیبا در فضای درست ترسیم میشد چشمان آدم ها کاملا ایرانی و ابروان پیوسته است ترکیبات رنگی بسیار زیبا در فضای درست ترسیم شد بطوری که اگر رنگ سرنج در کنار اژدها و در دهان اوست این رنگ در کل اثر گردش کرده و رنگ آنچنان پخته و زیبا است که مانند گذشته است اکثر آسمان طلایی است و شبیه مکتب شیراز است صخره ها در اطراف با ترسیم محیط آن و با پرداخت کم نمایان است و رنگ طلایی بسیار است و حتی بته جغه های بیابان هم طلایی است در ختان بسیار پربرگ و با تنوع رنگی است در ترسیم چهر هانسان ظرافت و زیبایی چهره و پرداز ظریف دیده میشود و دستان بسیار ظریف و با حالت است و هاله دور سر پیامبران به رنگ طلایی به فضای بی انتها کشیده شده است .

 

مکتب بخارا: بخارا از شهرهای قدیمی ترکستان است که در ابتدای ورود اسلام ناحیه بخارا در دست امرای محلی بود و سپس به تابعیت امیر خراسان در آمد در زمان سامانیان زادگاه تجدید حیات ادب ایران بود تا در سال 616 چنگیز بخارا را فتح کرد بعدها شیبک خان امد که پس از قتل او هنر مندان به تبریز آمدند و بهزاد که قبلا در هرات بود به تبریز امد و شاه اسماعیل در جنگ چالدران او و شاه محمود را در غاری پنهان نمود هنر مندان در سالهای اول قرن 11 دوباره به بخارا هجرت کردند و شهر هرات بدست شیبک خان افتاد و مردم آن دیار به بخارا رفتند و مکتب بخارا توسط هنر مندان ایجاد شد این مکتب در قرن 11 رونق یافت و دنباله مکتب فنی بهزاد بود نقاشی بخارا بیشتر سنتی است و تحت تاثیر جدید قرار نگرفت ولی گیرایی خاص دارد و تا حدی بر پایه خلاصه کردن کلی قواعد کهن و کاربرد بیشتر از رنگهای خالص است از مهمترین نقاشان این سبک محمود مذهب است که شاگرد میر علی هراتی در خط نستعلیق بود این سبک در قرن 11 بیش از ادامه مکتب تیموری هم وجود داشت و با مقایسه آن با مکتب تیموری میتوان به کهن گرایی سبک بخارا پی برد .

 

علایم سبک بخارا : ساده کردن قواعد کهن تر و کاربرد بیش تر از رنگهای خالص پیکر ها همچنان اندام کوتاه و تنومند دارد کلاه گرد ومخروطی و بصورت ترک دار است و بلند که قسمت پایین آن را عمامه پوشانده است تصاویری به صورت منفرد و تنها و یک شخص را میتوان در ان دید تزئین حواشی نسخ خطی با نقوش دو رنگ طلایی و نقره ایی روی یک زمینه رنگ آمیزی شده است در آثار این سبک تاثیر مکتب بهزاد را در طراحی رنگ ها و حالات و حرکات آن آشکارا دیده میشود ترکیبات رنگی و جسورانه است خطوط بسیار ظریف است بعلت استفاده از رنگ هایی که از منابع معدنی حاصل میشد رنگ های این دوره دارای کیفیتی عالی است .

ادامه دارد...