هویت خوزستان در متون پارسی ایران -2
بلاذری مورخ اسلامی متوفی سال 279 ه.ق در کتاب فتوح البلدان بقول ثوری استناد کرده : اهواز را در فارسی هوزمسیر می نامیدند با توجه به اصل سهولت بیان هوز بجای خوز است که اخواز همان احواز به لفظ عربی است . اما پارسیان اهواز را هوزمشیر می خواندند این لغت با لغت هوز و لغت خوز و هوج و اوج و اووج کتیبه هخامنشی ها پیوند ریشه ایی دارد و تفاوت انها از لغات اهواز و هوز صرفا مربوط به الف همزه است که در اول کلمه و الف میان کلمه ایی میباشد مثل اورمزد که هورمزد خوانده میشود و افریدون که همان فریدون است در زبان پارسی الف میان کلمه ایی هم حذف میشود مثل آگه که همان آگه و آرمید همان آرامیدن است پس اساسا لغت اهواز شکل ایرانی لغت اووج هخامنشی است همچنین احمد علی شاکر شارح مصحح کتاب المعرب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم از قرن 6 ه.ق می نویسد : اهواز در اصل احواز است و جمع آن حوز از مصدر حاز الرجل الشیئی بحوزه می یاد و فارسی ها در کلامشان ح نیست آن را تغییر داده و اهواز شده است در حالیکه در تمام منابع موثق زبان پارسی باستان و پهلوی از ریشه هوز و خوز و هوج یاد شده و این لغات به لغات حوز و حاز عربی ربطی ندارد دوم اینکه جوالیقی بر خلاف شارح مصری به شعر عربی جریر شاعر صدر اسلام اشاره می کند که اهواز را با احواز نخوانده و همان اهواز می گفته است .
سیرو بنی العالم فالا هواز منزلکم و نهری تیری فما تعرفکم المعرب
از سویی بلاذری سال 279 ه.ق در کتاب فتوح البلدان به قول ثوری استناد کرده واژه هوز فارسی شده هوزمشیر پهلوی است از سویی ابن منظور در کتاب لسان العرب فیروز آبادی در کتاب قاموس المحیط و ابن درید در کتاب جمهره اللغه العرب از لغت شناسان مشهور عرب صریحا گفته اند برای کلمه اهواز مفرد وجود ندارد و لغتی غیر عربی است و شامل شهرهای میان بصره و فارس است صاحب کتاب مجمل التواریخ و القصص معتقد است کلمه اهواز با توجه به سوابق تاریخی و اسطوره ای نام یکی از اولاد نوح پیامبر بوده بنام اهواز بن الاسود بن سام که بنای اهواز گذاشت و در کتاب معظم زبیدی : ذیل کلمه خوز از مردم خوزستان گفته فی العجم و هم من ولد خوزان بن عیلم بن سام بن نوح علیه السلام . ادامه دارد