سریال امام رضا ع- شبکه تماشا-6
گفتم: در غدیر خم فرمودند در آن هنگام که از حج خانه خدا برمىگشتند
گفت: آرى.
مامون پرسید زید بن حارثه در چه زمانى کشته شد؟
گفتم: در نبرد موته
گفت: بین کشته شدن زید بن حارثه و غدیر خم چه مدت فاصله بود؟
گفتم: هفت ماه و یا هشت ماه،
مامون گفت: واى بر تو چگونه خود را با این سخنان خشنود کردهاى در صورتى که مىدانى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در چه زمانى خطبه خواند و به مردم چه فرمود!؟.
خودت مىدانى رسول اکرم در خطاب خود به همه مسلمانان فرمود: آیا منبه جان شما از خودتان سزاوارتر نمىباشم؟،
گفتند: آرى یا رسول اللَّه
فرمود: اینک هر کس من مولا و رهبر او هستم على هم مولا و رهبر او مىباشد، بار خدایا دوست بدار هر کس که على را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس که على را دشمن بدارد.
واى بر شما فقهاء خود را براى خود ارباب قرار ندهید خداوند متعال در قرآن مىفرماید: آنها احبار و راهبان خود را ارباب گرفتند و خدا را فراموش کردند، آنها براى آن اربابها نماز نخواندند و روزه نگرفتند، و آنها را هم خدا ندانستند، بلکه هر چه آنها گفتند مردم اطاعت کردند، و بدون جهت فتوا دادند و خود گمراه شدند و مردم را هم گمراه کردند
و بعد مامون گفت: اى اسحاق! حدیث منزلت را یاد دارى آن جا که رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله به على علیه السّلام فرمودند: «انت منى بمنزلة هارون من موسى»؟
اسحاق گفت: آرى این حدیث را مىدانم
گفت: آن را براى من بخوان و من هم خواندم،
گفت: آیا ممکن است که رسول اکرم از این گفتار خوشحال نشده باشد؟
گفتم: به خداوند پناه مىبرم اگر چنین باشد.
مامون گفت: مگر نمىدانى که هارون و موسى برادر ابوینى بودهاند؟
گفتم: آرى چنین است،
گفت: پس على علیه السّلام هم برادر ابوینى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله مىباشد؟
گفتم: خیر چنین نیست،
گفت: مگر آن دو پیامبر نبودند؟
گفتم: آرى
گفت: على که پیامبر نیست؟
گفتم: آرى چنین مىباشد
مامون گفت: پس على نه برادر ابوینى رسول اکرم است و نه پیامبر؟
گفتم: آرى.
مامون گفت: پس معناى گفته پیامبر: «انت منى بمنزلة هارون من موسى» چه معنى دارد؟
در پاسخ گفتم: چون منافقان جانشینى او را در مدینه سنگین مىدانستند و از این بابت ناراحت بودند پیامبر گرامى این سخن را براى راضى نمودن على فرمودند،
مامون گفت: پس مقصود رسول خدا همین است که على را راضى کند و معنى دیگرى براى آن نیست؟ ولی در کتاب خداوند معنایى براى آن مىباشد که خیلى روشن و واضح مىباشد،
گفتم: آن چیست، گفت: کورى و هواهاى نفسانى بر شما غلبهکرده و حقائق را درک نمىکنید، مگر خداوند در قرآن نفرموده و از موسى در باره او نقل نکرده و گفته:«اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»، اى هارون در میان قوم من جانشین من باش و کارها را اصلاح کن و دنبال مفسدین را نگیر.
گفتم: موسى هارون را به جاى خود گذاشت و بطرف خدا رفت ولى رسول اکرم براى جنگ مىرفت و على را به جاى خود گذاشت،
گفت: از مطلب پرت شدى و از حقیقت دور گردیدى، بمن بگو هنگامى که موسى هارون را جانشین خود کرد و بطرف خدا رهسپار شد آیا کسى از یاران او و یا بنى اسرائیل وجود نداشت؟
گفتم: خیر کسى در آن جا نبوده است،
گفت: مگر موسى او را براى بنى اسرائیل جانشین خود نکرد؟
گفتم: آرى.
مامون گفت: به من بگو هنگامى که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله براى جنگ از مدینه بیرون شدند جز افراد ضعیف و زنان و کودکان کسى را در مدینه گذاشتند، این جا با داستان موسى فرق مىکند، بگوئید معنى جانشینى در این جا چیست، و رسول اکرم خود این معنى را روشن کرده و گفته تو جانشین من مىباشى جز اینکه پس از من پیامبرى نخواهد آمد.
از این گفته روشن مىشود که رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بعد از خود به عنوان جانشین معرفى کرد و نبوت را از او استثناء نمود زیرا آن جناب خود خاتم پیامبران بود، و گفتههاى رسول اکرم هرگز اثر خود را از دست نمىدهد و باطل نمىگردد و تا جهان باقى هست باید مورد عمل قرار گیرد..
مامون گفت: اى اسحاق حدیث مباهله را مىدانى؟
گفتم: آرى،
بار دیگر پرسید: حدیث کسا را روایت مىکنى؟
گفتم: آرى،
گفت: در این دو حدیث فکر کن و بیاندیش و بدان در آن حدیث چه هست،
بعد از آن گفت: کسى که در حال رکوع صدقه داد چه کسى بود؟
گفتم: على انگشتر خود را صدقه داد
گفت: آیا غیر از او را مىشناسى؟
گفتم: خیر.