سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم وبلاگ

سریال امام رضا ع- شبکه تماشا-4

گفتم: در باره على،

 گفت: آیا شنیده‏اى که على در هنگام اطعام مساکین و یتیم و اسیر به آنها گفته باشد من براى خدا شما را طعام مى‏دهم؟

گفتم: خیر چنین چیزى در قرآن ندیده‏ام،

 گفت: راست مى‏گوئى خداوند بزرگ چون از باطن و دل او آگاه بود آن را در کتاب خود آشکار کرد و حال و نیت او را به مردم رسانید....

اى اسحاق! آیا تو از آنها نیستى که شهادت مى‏دهى آن ده نفر در بهشت مى‏باشند؟

 گفتم: آرى گواهى مى‏دهم،

گفت: حالا اگر مردى بیاید و بگوید: من نمى‏دانم آیا این حدیث درست است یا خیر؟ شاید رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله این حدیث را نگفته است، اگر کسى معتقد شود این سخن رسول خدا نمى‏باشد آیا او کافر است؟

گفتم: به خداوند پناه مى‏برم اگر چنین‏عقیده‏اى داشته باشم،

 گفت: حالا اگر کسى بیاید و بگوید من نمى‏دانم آیا این سوره از قرآن مى‏باشد یا خیر این شخص در نزد تو کافر مى‏باشد؟

 گفتم: آرى او کافر است.

مامون گفت: اى اسحاق! فضیلت را باید از این جا شناخت قرآن در باره على این گونه گواهى مى‏دهد و اخبار هم در باره آنها آن گونه داورى مى‏کن.

 بعد از آن گفت: اى اسحاق! آیا شما حدیث طائر را نشنیده‏اى؟

 گفتم: بله

گفت: آن را برایم بخوان؛ من هم براى او قرائت کردم،

 گفت: اطمینان دارى که این حدیث درست باشد؟.

گفتم: آرى اطمینان به صحت آن دارم و در صحت آن تردیدى بخود نمى‏دهم،

گفت: آیا نظرت این است کسى که به صحت آن گواهى مى‏دهد مى‏تواند دیگرى را بر على فضیلت و برترى دهد و گفته رسول اکرم را رد کند و یا اینکه خداوند فاضل را از مفضول شناخته ولى بعدا مفضول را بر فاضل ترجیح مى‏دهد و او را بر مى‏گزیند؟.

آیا کسى ممکن است بگوید: که خداوند فاضل را از مفضول تشخیص نمى‏دهد، شما کدام یک از آنها را قبول مى‏کنید، اینک اگر غیر از این سه معنى که در باره این حدیث ذکر شد مطلب دیگرى در تفسیر آن دارید بیان کنید،

 گفتم: من در این باره چیزى نمى‏دانم ولى براى ابو بکر هم فضیلتى مى‏باشد،

گفت: اگر ابو بکر فضلى نداشت نمى‏گفتم على از آن افضل است.

اینک فضیلتى که براى ابو بکر معتقد هستى کدام است،؟

 گفتم: خداوند متعال مى‏فرماید: ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا، خداوند در اینجا ابو بکر را مصاحب رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله دانسته است،

مامون گفت: اى اسحاق من تو را در راه‏هاى سخت و دشوار حرکت نمى‏دهم و تو را گرفتار مشکلات نمى‏کنم. من مشاهده مى‏کنم که خداوند متعال گاهى مصاحب افراد مورد نظر خود را هم کافر خوانده است مگر ندیده‏اى در قرآن مى‏فرماید:

قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا، یعنى هنگامى که او با رفیق خود سخن مى‏گفت و به وى اظهار داشت تو به خدایت که تو را از خاک آفرید و بصورت نطفه در آورد و بعد چهره مردى به تو داد کافر شدى.

گفتم: این مرد مورد نظر کافر بود ولى ابو بکر ایمان داشت،

مامون گفت: هنگامى که جایز باشد مصاحب شخصى که مورد رضایت خداوند است کافر باشد جایز است که مصاحب پیغمبرى مؤمن هم باشد، ولى این مؤمن لازم نیست که از همه مؤمنین افضل باشد، و نه در مرتبه دوم حتى در مرتبه سوم هم قرار نمى‏گیرد.

گفتم: خداوند مى‏فرماید: «ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»، دومىن از  دو نفر که در غار بودند به رفیقش گفت: «اندوهگین مباش که خداوند با ما است» در این هنگام خداوند آرامش را بر او نازل فرمود.

مامون گفت: اى اسحاق تو سخنها را قبول نمى‏کنى اکنون با تو از روى تحقیق باید سخن بگویم اینک به من بگو ابو بکر چرا در غار محزون بود، آیا خداوند از آن کار راضى بود، و یا ابو بکر در حزن خود معصیت کرد؟

اسحاق گفت: ابو بکر براى اینکه به جان رسول اللَّه صدمه‏اى وارد شود محزون بود و دوست داشت گزندى به آن جناب وارد نشود

 مامون گفت: خداوند از حزن او راضى بود و یا اینکه رضایت نداشت؟

 گفتم: بلکه خداوند راضى بود.

مامون گفت: آن وقت آیا باید رسولى مى‏فرستاد و او را از این عمل نهى مى‏کرد؟

 گفتم: به خداوند از این سخن پناه مى‏برم،

 گفت: مگر شما گمان ندارى که خداوند از حزن ابو بکر راضى مى‏باشد؟ و  گفت: مگر در قرآن مشاهده نمى‏کنى که رسول خدا به ابو بکر فرمودند: «لا تَحْزَنْ» و او را از حزن نهى فرمودند، در حالى که خداوند از آن اندوه راضى هست همان گونه که شما آن را تعریف مى‏کنید؟  ولى بدان که مطلب چنین نیست.

و مامون ادامه داد: اى اسحاق! مذهب من این است که با تو مدارا کنم، شاید خداوند تو را از عقیده‏ات برگرداند، اینک به من بگو تفسیر آیه شریفه «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ» چیست خداوند در این جا رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله را اراده کرده و یا ابو بکر را ؟

گفتم: رسول خدا را

گفت: درست است، به من بگو در آیه شریفه حنین که مى‏فرماید:

«وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» آیا مى‏دانى مقصود از مؤمنان در این آیه چه افرادى مى‏باشند؟

 گفتم: خیر در این مورد چیزى‏ نمى‏دانم،