سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم وبلاگ

مبانی نظری هنرادیان(تائویسم)-5

 

قسمت ششم-

آنچه در هنر چینی متاثر از تائو بوضوح دیده می شود چند اصل بنیادی مانند ( مفهوم خلا ء رابطه انسان با طبیعت هماهنگی و وحدت در اجزای طبیعت مفهوم زمان بی زمانی ) است در این میان برای درک و فهم بهتر مبانی هنر دینی تائو از اصلی ترین هنر چینی یعنی نقاشی و خوشنویسی چینی که از یک منبع هستند استفاده میشود[1] .

مهمترین تاکید نقاش چینی بر موضوع اصلی کار است هنرمند چینی به ندرت فضای کاغذ را پر میکند زیرا در نظر او انسان بر طبیعت مسلط نیست بلکه بخشی از ان است و معنای نقاش بودن همان تبدیل شدن انسان به ابزاری است تا طبیعت بواسطه آن بتواند خود را به انسان نشان دهد کار نقاش چینی چیزی میان احساس و خصوصیات درونی هنرمند است که در اثر تماس با طبیعت تصفیه شده است در نظر چینی معنای نقاشی واقعی همین است زیرا نقاش باید رنج مطالعات عمیق را بر خود بخرد و به مرحله ایی از بینش برسد که بتواند در کار خود بیشترین حد تخیل و عمیق ترین شناخت از طبیعت را داشته باشد نقاشی چینی بیان کلی طبیعت است و نقاش چینی هر گز طبیعت را در بند زمان و مکان حس نمی کند و در عمق نمایی غرق نیست و  کار او سرشار از روح زندگی است در زبان چینی نقاشی مناظر طبیعی را نقاشی کوه رود می نامد و کوه و آب نزد انان دو رکن طبیعت یا دو پایه احساس انسانی است در کلام کنفوسیوس کوهستان قلب انسان و آب ,روح انسان است که آنرا شاد می سازد پس مناظر طبیعی شیوه ایی برای ترسیم انسان در پیش پای او قرار میدهد هدف هنرمند چینی تجسم کیفیات جسمانی انسانی نیست بلکه به تصویر سازی ازذات وجود خود و رویاهایش می پردازد .

 ویژگی های نقاشی های چینی در شکل روانی خط آنها آشکار می شود انها در مسایل باز نمایی سه بعدی و نمایش حرکت کاوش کرده اند و منظره نگاری جایگاه خاصی در نقاشی چینی دارد چینی ها هر گز علاقه ایی به استفاده از اصول پرسپکتیو در کار خود نداشته اند و نقاشی با مرکب چینی به همراه خوشنویسی بواسطه یک بصیرت معنوی به تبلور می رسد زیرا هدف نقاش چینی نقش آفرینی یک منظره اشراقی است که با خلاء کلی به یگانگی رسیده و در انتهای این حرکت اثری شگرف پدید می آورد هنرمندی که تائو را بکار می برد باید در نقاشی وخوشنویسی تصویری آنقدر تمرین ورزد تا به مهارت رسد و لازم است خود رافراموش کند و تمام هوش خود را بر موضوع کار متمر کز سازد و قلمش در خدمت شهود باشد « به موجب بینش تائو هنر الهی اساسا هنر تغییر و دگرگونی هاست و طبیعت سراسر مطابق با قانون دوری لاینقطع تغییر می کند تضادهای طبیعت پیرامون مرکز واحدی که همیشه دست نیافتنی است تحول می یابد اما ان کسی که حرکت دوری رادریافته مرکز آن را هم که جوهر این حرکت است شــنــــاخــته اســـت » ( مددپور , 1383 , « هنر و زیبایی در نظر متفکران شرق » : 328 )به بیان ساده تر هنر تائویی عبارت از توانایی ترسیم دایره ایی کامل با یک خط که می بایست بطور ضمنی خود را با مرکز آن دایره یکی کند این نشانه تائویی نشانگر سرشت تضاد گونه طبیعت است سفیدی در آن نماد نهایتا به سیاهی می رسد و دوباره تکرار می شود و این نماد راز بزرگ طبیعت است همچنین راز ی که بی آغاز است سفید و سیاه دو پدیده ضد هم و هنوز از هم جدا نشده اند و هیچ کدام بواسطه دیگری مشخص نمی شود نشانه نمادین تائو با یک دایره کامل و توخالی نمایانده می شود هنرمند تائو در اوج هنر خود حرکت می کند و سعی دارد تا با مرکزنماد تائو هماهنگ شود هنرمند منظره ساز با چنین اندیشه ایی به مفهومی معنوی نزدیک می شود و از همه عناصر طبیعت فقط برای مشخص ساختن (فضای خالی) از طریق تضادها استفاده می کند نقاش منظره ساز صحنه سفید و بی شکل در پیش رو دارد و برترین شکل را در خود نهفته نگاه داشته تا با کمترین اشاره ها شهود خود را ثبت کند تیرگی ها را که نقاش در تضاد با سفیدی سطح کار و برای نمایش خلاء روی صفحه ایجاد می کند لکه های بی معنا نیستند بلکه هنرمند ساعتها به منظره خود خیره شده است و تصویری از کوهستان دره آبشار رود و صخره را بوجود می آورد او از نمایش خلاء در حالت ماورایی به جلوه گری (تهی )در مرتبه عالی می پردازد و اثرش مانند نشـــانه( یین و یانگ) نیمی زمینی و نیمی آسمانی است[2] زمین و آسمان برای هنرمند تائویی اولین تجلی خلقت است که مادر هزاران هزار پدیده است ( وحدت در کثرت ) فضاهای خالی نقاشی های چینی بیشتر منفی است و آن همان فضای گسترده و خالی دور نماها و مناظر چینی است نقاش چینی به فضای خلاء وار به عنوان بخش منفی نمی نگرد بلکه تهی در نظر او از فعالیت بیشتری بر خوردار است زیرا خلاء در عقاید تائو ذن بودا منشا و زاینده اشکال و صورتهـــاست ( تائو بی تعین و بی شکل اوبی صورت است اما خود بوجود آورنده صورتهاست ) وجود فضای تهی در منظره نگاری چینی نشان دهنده همان سکوتی است که با تفکر درباره اسرار طبیعت هر لحظه چهره می گشاید آثار هنر خلاء سازی چینی از زمره عمیقترین آثار هنری است زیرا هنرمند در آثار خود چنان غرق است که در پی ابر کوه روح تائویی رادر خواهد یافت برای هنرمند تائوآگاهی به نیستی خلا ء تائوی آسمان و زمین تماما از درون انسان صورت می گیرد و باید در میان این تصاویر این اسرار نهفته نشان داده شود در چین نقاشی خاص ساختن خلاء است و مهارت این شیوه در این است که با کمترین وسیله بیشترین اثر را ببخشد در تماشای این آثار خصوصا انهایی که سرشار از حالات تفکر و مراقبه است این حس حاصل می شود که خلاء صورت پذیرفته و موضوع اساسی نقاشی را در هـــــمان خلاء می بینند آگاهی به راز خلا ء سازی چینی در گروی فهم و درک تاریکی سکوت خاموشی است که سعی دارد تا نیستی این جاو آن جا را نفی کند نقاشان چینی همواره بر ان بودند تا فضایی خلق کنند تادر آن انسان و طبیعت به هماهنگی و وحدت کامل برسند زیرا بنا به عقیده تائو انسان موجودی برتر از طبیعت نیست و فرد گرایی در فلسفه چینی مطرود است . انسان در کنار طبیعت معنا می یابد و به این لحاظ است که در نقوش چینی هیچ گاه انسان بصورت متمایز از طبیعت یا مسلط بر ان نقش نمی شود و دور نماسازی چینی فیگور انسانی رادر مقیاس کوچک و در مقابل عظمت طبیعت حقیر جلوه می دهند  اساس تعلیمات چینی که بنیاد فرهنگ مردم چین را بنا نهاد بر پایه تاکید بر سازگاری با طبیعت و اجتمــــاع اســــت و می بایست با همزیستی تضادها ی طبیعی و در اجتماع انسانی رو به سوی حرکت و هماهنگی باشد و این هماهنگی متضادها در نقوش چینی بخوبی دیده می شود مثلا فرم های هندسی صخره ها در کنار درختان با فرم نرم و سیال قـــرار می گیرد مانند خلاء آسمان و مه در کنار صخره ها و سنگهای کوهستان.ادامه دارد...



[1]   - برای مطالعه در این باره نک : ( جرالد . فیتز , ( 1367 ) , « تاریخ فرهنگ چین » , اسماعیل . دولتشاهی , نشر علمی فرهنگی , تهران ) .

[2]   - برای مطالعه در این باره نک : ( پایان نامه سهم بداهه در کنش نقاشی شرق / حسین اردلانی / دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی / تهران / سال 1386 ).