سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم وبلاگ

مبانی نظری هنرادیان(تائویسم)-2

قسمت سوم-

هنر مشرق زمین اساسا هنری دینی و عرفانی است از آن جمله هنر تائویی که در ذهن چینی ها تاثیر عمیق گذاشته و مسیر هنری و فرهنگی انها را شکل می دهد مطابق با اندیشه تائو چینی ها معتقد ند تائو اساس جهان است و در همه چیز جاری است اما با حواس و عقل قابل فهم نبوده و فقط با تاملات عرفانی در سایه شور و اشراق و مکاشفه ذهــنــی ( ذن ) درک می شود تائو راهی است که باید پیمود تا با راه جهان طبیعت هماهنگ شد امتزاج طبیعت و انسان در تفکر چینی همان یکی شدن روح هنرمند چینی با روح جــهانی در عـــالــم هـــســـتــــی( چئــی ) است تا جایی که هنرمندجهان را منزلگاهی برای جلوه گری آیات و نشانه های آسمانی ( الهی ) می بیند و جهان درون و بیرون خود را با هم همسو می کند و در این زمان است که به نو آفرینی هنری پرداخته و محصولش حاصل رویت جهانی دیگر پس از مکاشــفه درون می باشد در سایه چنین اندیشه ایی است که هنرمند چینی هیچ گونه اشاره ایی در تحقیر اشکال گیاهی و جانوری ندارد و طرح های ان به تمام معنا انتقال حس نشاط و تحرک به منزله جلوه هایی از حیات و زندگی است تمام اشکال هنری انها سرشار از حرکت زنده و پویا است زیرا بر این معتقدند که همه چیز در جهان با دنیای خود رابطه معنوی دارند این رابطه متعالی و فرا حسی به هنرمند چینی کمک می کند تادر ضمیر نا خود اگاه خود به چیزهایی در ورای دنیای بیجان رسیده و نوعی همدلی با اشیا و موجودات جاندار بوجود آید پس در تجسس ماهیت اشیا خود داری می کنند و با تخیل خود باعث تلطیف روح می شوند.

 با آثار هنری چینی بویژه نقاشی ها و خوشنویسی چینی می توان مفاهیم زندگی چینی ها رادریافت نمود و به همان مضمون نقوش چینی معرفت یافت که تاکید بسیاری بر واقعیت ( ناپایدار )و سرنوشت فنا پذیر انسان دارند زیرا تائو معتقد است همه چیز گذرا است و هیچ چیز ثابت نیست به گفته لارنس بینون در کتاب روح انسان در هنر آسیایی , اساس هنر و تمدن چینی بر پایه همان اعتقاد به ناپایداری زندگی است که باعث گردید تا هیچ گونه مقاومت سر کشانه در مقابل حرکت طبیعت به سوی مرگ برای انان وجود نداشته باشد « هنرمند چینی عنصر روحی را چیزی نمی داند که بطور نامرئی همه جا رسوخ کرده است و ان رادر تعلق به حیات انسان تفکیک ناپذیر نمی شمارند » ( بینون , 1383 :58 ) اعتقاد به اندیشه تائو و جریان سیال زندگی فضایی را برای هنرمندان ان ساخته که به مثابه جایگاه روح آزاد شده است و در این فضا ست که روح انسان با جریان روح ابدی یکی می شود و این خود منبع الهام هنر چینی است چینی ها زندگی طبیعت را متصل به زندگی انسان دانسته و همه جهان برای انها مجموعه ایی یکپارچه است که روح واحدی در آن جاری است تا جایی که نیروهای پنهان در طبیعت که باعث می شود تا همه چیز در آن در حال تکامل و تغییر باشد مانند گلی که از خاک بر می خیزد و رشد می کند برای چینی ها مایه تامل و تعمق است در« تفکر چینی نقش هر گل هر نی هر پرنده تحت تاثیر یک روح واحد بر می آید این روح همانند یک نت موسیقی است که تمام هارمونی های مرتبط با حیات در آن ثبت است » ( همان :107 ) هنرمند چینی حقیقت را با جلوه ایی دیگر نــــشان می دهد او از طبیعت محاکــــات می کند اما طبیعت او ناسوتی نیست زیرا وی در (عدم) غرق است و روح معنوی خود را در اعتدال موجود در طبیعــــت می جوید طبیعتی که مظهر نظم کیهانی است در نتیجه مقصد نهایی هنر چین سازش با ریتم کیهانی است کل فلسفه تائو یسم در جهت جستجوی وجودی مطلق در نظام طبیعت است و انچه هسته اصلی آن را می سازد چگونگی تکوین نظام هستی و جهان است و در آن تاکیدی بردو الگوی زیر بنای خود یعنی ( یانگ یین ) دارند به این لحاظ در چین نسبت به شناخت این دو معرفت دو سنت فلسفی مکمل هم یعنی تائو یسم کنفوسیوس پدیدار شده است .

 فلسفه چینی آمیزه ایی از مفاهیم مابعد الطبیعه است که از تماس این دونظام فکری چینی بدست آمده است واز این میان مکتب تائو که بر اســاس ( راز ورزی ) بنا شده تاثیر زیادی بر فرهنگ و هنر چین گذاشته است نمایندگان مشهورتائویـسم ( لائوتزه چوانگ تزو ) معتقدند تائو سرچشمه زندگی است و نا پیداست و ریشه ان در خودش است و جان روان خدایان و علت زمین و آسمان است آیین تائو آنچنان در زندگی مردم چین تاثیر گذار است که مصداق آن ضرب المثل چینی میشود که می گوید : آیین تائو روح جامعه چینی است .ادامه دارد...