سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم وبلاگ

مبانی نظری هنر ادیان(هندو)-4

قسمت پنجم-

معماران سنتی هندویی برای ساختن بناها به مثال پیدایش عالم و تجزیه پروشا توجه دارند و تمام خلاقیتهای آنها نمونه اعلای آفرینش است و سعی دارند تا نمونه خلقت را تکرار کنند و این نمونه خلقت عالم به همان نفس عمل قربانی در معابد باز می گردد زیرا قربانی تکرار مجدد عمل پروشا بشکل ( خدای ویشوا کارما خدای معماری ) است که با قربانی خود عالم را بوجود آورد خدای ویشوا کارما وجه دیگر برهمن است که علاوه بر کار آفرینش معمار هم هست و این نسبت معماری تن بزرگ انسان با تن خود انسان با نماد و تمثیل در بنای معابد هندویی ظاهر میشود [1] تعالیم هنر هندویی با اعتقاد به منشاء الهی هنر همه چیز را جلوه آسمان می داند و نقاشی نقش کردن چهره آسمان و موسیقی آواز خدایان محسوب میشود هنرمند در این آیین می بایست دعوت خدایان را اجابت کند و آسمان و زمین را به هم پیوند دهد و اینکار فقط در سایه اشراق و مراقبه حاصل می شود تا بتواند هنر ازلی را صورت محسوس دهد و در مرتبه نقش ان را تصویر کرده تا در مقام خط نگاشته شود « هنر شرقی نوشتن معانی آسمانی بر لوح زمیـــن اســـت » ( ریخته گران , 1385 :38 ) با این اعتقاد برای تجسم بخشی به صور ذهنی خود از خدایان و فرشتگان الهام می گیرند و معتقد هستند جوهره و ذات موضوع باید تصویر شود .

 یکی از مهمترین احساسات فردی در اندیشه هندویی قرار گیری در مسیر عشق یا وقف خویشتن است که به ان بهاکتی گویند این راه برای رسیدن روح فردی آتمن به روح جهانی به هنرمند یاری می دهد تا ارتباط خالصانه بین خالق و مخلوق ایجاد شود تا با اجرای مناسک و طی آیین عبادی یوگا شیوه ایی را در پیش پای هنرمند قرا ردهد تا بتواند صورت فرشته یا اسم خدا را در ذهن او تصویر کند و این روش در سه ویژگی این آیین یعنی عبادت ذکر مراقبه امکان دارد این ویژگی باعث می شود تا هنرمند در مقام شاهد ومشهود صورت ناب را که از عالم رویای ودانتا دریافت کرده با خود یکسان کند آداب یوگا به هنرمند یاری می دهد تا از آثار ملکوتی محاکات کند و به جوهره هنر دست یابد و این نسخه برداری از صورت خدا یا فرشته در تعالیم هنر هندویی ( سادرشیه ) یا بازنمایی نام دارد که بمعنی شباهت است با اصل سادرشیه هنرمند از رویای مثالی خود تمثیلی میسازد و با محاکات از این رویا نوعی رابطه معرفت با متعلق معرفت را بـــــوجـود می اورد که به منزله رونوشت و اصل است و با هم تفاوتی ندارند در بیشتر رسالات هندی از اصل ( پرمانه ) بمعنی ادراک و فهم حضوری نام می برند که هنرمند برای معرفت به این اصل از الگویی بهره مند می شود ( پرمانه ) بر تمام فعالیتهای ذهنی هنرمند مسلط است و همان « صناعت عقلانی سلیم توماس اکوینی » اسـت ( کومـــاراسوآمی , 1383 , « نظریه هنر در آسیا » : 15 ) با اجرای آموزه های یوگا هر گونه تمایز بین هنرمند و ذات الهی از بین می رود وهمه اشیاء با چشم بصیرت و به عین کمال دریافت می شوند و در سایه عشق ( بهاکتی ) تمام عناصر تصویری و صوری باهم سازش یافته و سراسر عیـــن هم می گردند ذن و مراقبه در آفرینش هنری هندویی نقش اصلی رادارد زیرا به هنرمند یاری می دهد تا چشم خود را بر گوهر معنوی جهان گشوده و دیدن این گوهر فقط با بینایی حاصل از اشراق ( ذن ) ممکن است که توان دیدن زیبایی های برین رادارد ایده هنری ناب فقط با چشم دل و بصیرت و آگاهی معنوی هنرمند در سایه عشق بدست می آید و شهودی است و دریافت ان فقط توسط کسانی انجام می گیرد که اهل اند و اهلیت انها بخلوص و صفای دل آنها بستگی دارد این زیبایی برین به ما بعد الطبیعه ودانتا رجوع دارد .

در تفکر هندویی تمرکز هنرمند مقدمه ذن است وبا اجرای یوگا به هنرمند امکان می دهد تا روح به شهود ذاتی دست یابد در برخی از مکتوبات هندو در این باره آمده است«بگذارید تمثالگر تمثال ایزدان را با تمرکز ذهن خود بر ایزدان در معابد بنگارد ... برای غرق شدن در اندیشه و در نتیجه پرداختن شمایل هیچ راهی جز این تصور مستقیم و واقعی شی نیــسـت » ( ذکر گو , 1385 , « هنر دینی در آیینه متون کهن هندو آرا کوماراسوآمی » : 10 ) در تمام متون کهن هندویی از خداوند به عنوان تنها عامل اصلی برای تمرکز نام برده اند و در تفسیر برهما سوترا آمده خداوند موضوع اصلی همه هنرهاست و برای تمرکز چیزی که قرار است ساخته شود باید بخدای همان اثر متوسل شد « در یکی از فصول آگنی پورانا به تمثالگر توصیه می شود در شب قبل از انجام کار و پس از مراسم تزکیه دعا کند و بگوید ای پروردگار همه ایزدان به من در رویاهایم بیاموز که چگونه به هر آنچه در ذهن دارم تحقق بخشم » ( همان : 10 ) زیرا هنرمند باید پس از تزکیه روح در خلوت آداب خاصی را بجا آورد و از خدایان استمداد کند تا به او یاری دهد تا صفات ایزد را جلوه بصری بخشد .

آنچه در هنر هندویی اصل است درون مایه کار هنری آنهاست و به این علت فردیت برای آنها مهم نیست و زیبا شناختی بی معنا است زیرا در آفرینش هنری هنرمند می بایست بر اصل خود متمرکز شود و درمقام وحدت قرار گرفته تا تمام صورتهای خیالی را حذف کند هنرمند واقعی در این مرتبه ذهن خود را پیراسته کرده تا همه چیز برای مصور سازی صورت آن خدا فراهم شود و برای رسیدن به چنین معرفتی شخص به رویا رفته و قلمی در پنجه الهی میشود و با بصیرت دل رایی و مرئی را یکی می کند و این بدست نمی آید جز با درست دیدن که از اصول مهم درک حقیقت ازلی آیین هندو است .



[1]   - برای مطالعه بیشتر نک : ( آریایی , 1384 , بلخاری « نسبت عناصر اربعه ...» :35 ).