سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مریم وبلاگ

مبانی نظری هنر ادیان(اسلام)-2

قسمت سوم-کشف حقیقت اشیاء سبب گردید تا هنرمند مسلمان نسبت به هر چیزی بصیرت دل یابد و برای درک آن در ان محو شود و در مقابل تمام عظمت و رمز و راز هستی سر تعظیم فرود آورد خداوند باریتعالی در بسیاری از آیات قرآن عبادت را اساس خلقت بیان کرده و این موضوع مدتهاست که الهام بخش هنر اسلامی است زیرا هنرمند مسلمان با چشم بینا می بیند که همه موجودات در حال عبادتند و خود او به عنوان یکی از کاشفان اسرار ازلی میبایست اثری خلق کند تا ستایشگر همان خالقی باشد که شایسته عبادت است یعنی به نوعی نگرش تسبیحی قایل اند نگرش تسبیحی در تمام آثار اسلامی وجود دارد و به هنرمند کمک کرد تا از سطحی نگری پرهیز و به عمق وجودی اشیای پیرامون خود نفوذ کند و با مشاهده زیبایی باطنی ان به تسبیح خالق خود بپردازد به گفته قرآن کریــم ( تمام اشیاء و اجزای عالم به تسبیح او مشغولند اما شما تسبیح آنـــــها رادر نمی یابید .سوره اسراء آیه 44 ) اعتقاد به اصل اینکه تمام جهان صنع خداست باعث گردید تا هنرمند اسلامی هنر خود را ملکوتی بداند و اثر خود را به حقیقتی کلی منتسب کند زیرا در این مرحله هنرمند آن چنان بر ذات حقایق آگاه می شود که نوری جز نـور خـــدا نمی بیند و بگفته عارفان هنرمند اسلامی در چنین مقامی عنان اختیار خود را از دست داده و همه چیز را در کنف قدرت خـدا می بیند و این مسئله سبب تسلیم و سرسپردگی هنرمند در برابر اراده خالق می شود بگفته آوینی چنین هنرمندی در معبود خود فانی است تا جایی که اختیار از دست داده و سراپا چشم و گوش و دست و دل حق شده است رسیدن به معبود و فنا فی ا... سبب جاودانگی روح هنرمند و اثر اوست زیرا هنرمند خود را فانی می کند تا به اثر خود حقانیت بخشد و در این مرتبه قلب انسان جلوه گاه خداست که اگر تزکیه شود عشق فطـــــری به خدا درون ان ظاهـــر می شود و شور هنری و جاذبه معنوی عاشقانه از درون قلبش آغاز و به فنا فی ا... خاتمه می یابد هنر از دیدگاه اسلام چیزی نیست جز جلوه توحید و باور به خدای واحدی که حضورش در همه جا و هر زمان به روح زندگی مسلمان پرتو معنوی می بخشد .

اصلی ترین موضوع هنر اسلامی بحث ( تقدس کلام الهی ) است کلامی که زبان از وصفش عاجز است و با کلی ترین جنبه خود به اشکال متفاوت  درهنر ادیان ظاهر شده است این کلمه در اندیشه اسلامی همان نور است زیرا در اسلام این باور وجود دارد که جهان جلوه ایی از نور الهی است و تمام اجزای جهان مظهری از اسماء الهی اند و این اسماء به منزله نوری هستند که تمام جهان از آن پرتو وهستی می گیرند و در این بین هنرمند مسلمان بواسطه خلیفه الهی وارث این صفات است و سعی دارد تا همان صفات و اسماء را بظهور برساند ( خدای عالم همه اسماء را به آدم تعلیم داد انگاه آن حقایق اسماء را در نظر فرشتگان آورد و فرمود اگر در دعوی خود صادقید اسماء را بیان کنید  سوره بقره آیه 31 ) در نتیجه تمام اشکال هنر اسلامی برای کالبد بخشی به همان کلمه یا نور الهی شکل می گیردو هنر معماری و خوشنویسی اسلامی تنها هنر مقدسی است که توانسته با ماهیت هنر اسلامی تطابق یابد و مجلای کلام الهی شود با یاری هنرمعماری اشکال تجریدی فضایی ساختند که تماما خلائ و تهی است زیرا هنرمند اسلامی سعی دارد تا در چنین فضایی انسان را به تفکر وا دارد اندیشه و تفکری که فقط در سایه سکوت نتیجه می دهد تا انسان را به تامل در اصل خود یاری کند در این خلاء معنوی هیچ حضوری جز حضور خداوند واحد حس نمی شود و همه چیز رو به توحید است .

هنر معماری اسلامی با ایجاد فضای خلاءوار و محل مناره به منزله عنصری عبادی محل انتشار نور روح مــسلمان اسـت و ( نور فضای خلاء وار خوشنویسی اسلامی اسلیمی ) از خصوصیت اصلی تزئینات هنر اسلامی است زیرا روح مسلمان و حقیقت فطری او در طلب نور بوده و منظور از آن حضور الهی است نوری که از محور مرکزی عالم بر تمام جهان می تابد و کلمه است همان چیزی که به عنوان اولین مخلوق آفریده شد و مناره مساجد جایگاه کلام خدا و محــــل صدور نور است « نور خــداوندی با کلمه الله یکسان است» (نصر , 1375,«  در ارتباط هنر و معنویت اسلامی » , : 54) خدا نور آسمانها و زمین است در معماری اسلامی برای نور اهمیتی ویژه قایل اند و درون مساجد نور تبــــلـور می یابد و انسان را به آیه نور تذکر می دهد تمام فضای معماری اسلامی با نور تعریف می شود و از برجسته ترین ویژگی معماری اسلامی و به مثابه نور معنوی است این نور همان کلمه ایی است که در قالب قرآنی ( کلام خدا) در فضای مساجد طنین انداخته و حضور معنوی خدا در کالبد زمان و مکان رادر هر شبانه روز انعکاسی عرفانی می دهد کلمه و نور در فضاهای اسلامی حس حضور خداوند را در وجود انسان زنده می کند و یادآور کلام شهادت به وحدانیت خداوند است نور در فضاهای اسلامی و رنگهای حاصل از آن نماد تجلی وحدت در کثرت است کثرت در وحدتی که با نقوش اسلیمی ها ظاهر می شود و آنقدر از طبیعت دورند که فضای معنوی را القا ء کرده و به عالم توحید می رسند تزئینات یکدست و بی انتهای نقوش اسلامی آدم را از هر چه غیر خداست تهی کرده و مانع از تمرکز ذهن انسان به خارج از حقانـــــیت ازلــــی می گردد زیرا این تزئینات خلایی را می آفریند تا هیچ چیز مانع از حضور نامرئی الهی نشود کعبه به عنوان اولین نشانه کثرت به اصل توحید باز می گردد و سجده تاثیر عمیقی در جهت معماری اسلامی دارد زیرا مکانی که با پیشانی حضرت رسول ص تقدس یافت زمین کعبه بود «کعبه به این دلیل کعبه است که وسط و میان دنیا است وجه تسمیه آن از حیث چهار گوش و مربع است و به محاذات بیت العمور در آسمان دنیاست و آن نیز به محاذات ضراح در آسمان چهارم است و آن هم به محاذات عرش الهی است که مربع است زیرا کلماتی که دین اسلام بر مبنای آن استوار شد چهار تاست »( قمی , 1378 ,« رموز کعبه » :3 ) کعبه با جنبه های نمادین خود به منزله محل تجلی وجودی پنهان ودست نیافتی است و نقطه ایی بر محور اتصال زمین و آسمان محسوب میشود

کل بناهای اسلامی نمایانگر تعادل نظام کیهانی هستند و تعبیری از الـــــوهیــــت اند زیـــرا در این ســاخــتمــــانهـــا ( خلاء )موجود ذهن مسلمان را فقط به یک موضوع متوجه می کند که همان وحدت است زیــرا می بایست نظام توحیدی را در فضا و مکان قدسی نشان دهد فضاهای خالی معماری اسلامی و نقوش اسلیمی نوعی فضای مافوق الطبیعه را می سازد و حس آرامش و امنیت را به انسان مستولی می کند تا در مقابل ابدیت احساس آرامش فطری کرده و با زبان بی زبانی بیان کند ( خدا ورای همه چیز و همه جا حاضر است ) معماری اسلامی مجلای تفکر توحیدی بر کلام وحی متکی است و برای ساختمان سازی مساجد نیازی به جهات خاص ندارد زیرا مومن در هر نقطه از مسجد می تواند به وحدانیت خدا متوسل شود و همه زمین برای او جایگاه عبادت است ( به هر سو رو برگردانید همه جا روی خداوند است سوره بقره آیه 115 ) در هنر اسلامی ایجاد فضاهای خالی و رنگها در کنار هم باعث تجسم بخشی خاص می شود و بیشترین ان در نقوش اسلیمی بکار رفته اند زیرا فضای مثبت و منفی رادر برابر هم نقــــش می کند و سبب می شود تا این نقوش که از تکرار فرم ها با فضاهای خالی بدست امده اند از ثابت ماندن نگاه در یک نقطه جلوگیری کند و چشم با گردش خود از مبداء به مقصد به حرکت این نقوش ( وحدت در کثرت و...) تصوری ذهنی بخشد فضای خالی با نقوش اسلیمی به تنها ابزاری برای نمایش وحدتی که همه جا و ورای همه چیز است خود را به اشکال نمادین نشان می دهد و خوشنویسی به عنوان واقعی ترین هنر اسلامی توانسته بین این خلاء و حضور معنوی رابطه ایی برقرار کند« علم خوشنویسی از حقیقت موجود در بطن وحی قرآن نشات می گیرد و هنر خوشنویسی بواسطه این علم که مبنای قواعد اسلوبهای مختلف خوشنویسی سنتی است تناظرهای کیهانی خاص را افشا می کند و حتی از خلال نماد پردازی خود حقایقی با ماهیت فرا کـــــــیهانی را فـــاش می ســازد » ( نصر,1375 ,« در ارتباط هنر و معنویت اسلامی »:30 )  هنر اسلامی با اقرار به توحید و یگانگی ذات اقدس الهی پایه گذار هنر توحیدی است که  به سر منشاء الهی هنر گواهی میدهد و هنرمند راستین با عشق به برکت محمدیه و ایمان و اعتقاد مـــطلــق فـــقط نـــور خدا ( کلمه ) را می بیند و با تسلیم به او از خویشتن خود گذشته فضایی را می سازد که سعی در رفع هر گونه حضور غیر الهی دارد در نتیجه برای رسیدن به او فنا می شود و هر چه می آفریند تجلی همان حقیقتی است که هر ذره اش یادآور حقانیت اوست .